به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: پس از برکناری «رضاشاه» که با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یک پلیس مخفی قوی در اختیار داشت و نه یک ارتش قابل اتکا. از طرف دیگر کشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و «محمدرضاشاه» در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد «چشم و گوش» پیشینان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران کشمکشهای داخلی و درگیری با «مصدق» او را از فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینکه پس از سقوط مصدق، کشف یک شبکه وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تکان داد. این شبکه که به وسیله حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین ردههای فرماندهی شامل میشد. پس از کشف و متلاشی شدن این شبکه، شاه به فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسی روسها در ایران به دوستان آمریکایی خود متوسل شد.
در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده میشد بزودی به نام مخفف آن یعنی «ساواک» شهرت یافت. مأموران ساواک ابتدا دورههای تعلیماتی خود را در آمریکا میدیدند ولی بعدها اسرائیل هم به یکی از مراکز تعلیماتی ساواک تبدیل شد. تعلیماتی که در آمریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده میشد علاوه بر آموزشهای عمومی پلیسی و اطلاعاتی، تعلیمات ویژه مبارزه با روشهای جاسوسی روسها و کشف رمزهای پیچیده جاسوسی آنها را شامل میشد. تشکیلات ساواک در ابتدا بیشباهت به سازمانهای اطلاعاتی کشورهای غربی نبود. البته با وجود همکاری نزدیک سیا با این سازمان، نظر به طبیعت هر سازمان اطلاعاتی، آمریکاییها بر همه اسرار این سازمان و تشکیلات آن واقف نبودند و ما هرگز نتوانستیم تعداد واقعی اعضای رسمی و تمام وقت این سازمان را بدانیم.
رقم تخمینی اعضای رسمی ساواک در حدود ۶ هزار نفر بود، البته شبکه اطلاعاتی ساواک «منابع» خبری بسیاری را هم شامل میشد و عدهای نیز بهطور نیمهوقت و برای انجام مأموریتهای خاص با ساواک همکاری میکردند. از اوایل دهه ۱۹۶۰ و بویژه پس از قیام سال ۱۹۶۳ به رهبری «آیتاللهالعظمی خمینی(ره)» ساواک به تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شد و بخش عمدهای از آن به صورت یک پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم درآمد. روشهای خشونتآمیز در ساواک که ابتدا به وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال «بختیار» اعمال میشد در ابعاد وسیعتری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال شد و بازداشتهای خودسرانه و شکنجه برای گرفتن اعتراف و زندانهای طولانی و بدون حکم دادگاه از روشهای معمول و متداول ساواک به شمار میآمد.
ساواک هرگونه فعالیت سیاسی را با سوءظن مینگریست. نه فقط کمونیستها و افراطیون مذهبی، بلکه عناصر لیبرال و سوسیال – دموکراتها و بازماندگان جبهه ملی سابق هم از تعقیب و آزار ساواک در امان نبودند. سازمانهای دانشجویی بیش از همه مورد سوءظن ساواک بودند و ساواک منابع اطلاعاتی و عوامل نفوذی زیادی در میان دانشجویان داشت. هزاران عامل و منبع ساواک در دانشگاهها پراکنده شده بود و علاوه بر گزارش فعالیتهای گروههای مخالف، با شیوه تهمت و افترا بین خود آنها اختلاف به راه میانداختند و از هماهنگی و انسجام آنان جلوگیری میکردند. در این دوره، بویژه اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ نوعی حکومت ترور و وحشت بر ایران حکمفرما بود. نه فقط گروههای شناختهشده مخالف و مبارز، بلکه بعضی سیاستمداران معروف و روشنفکران و خانوادههای مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواک مصون نبودند. بعضیها به طور اسرارآمیزی ناپدید یا ربوده میشدند شکنجه در زندانها به صورت امری عادی درآمده بود و بعضی از زندانیان زیر شکنجه کشته میشدند.
البته در دوران پس از انقلاب داستانهای وحشتناک و اغراقآمیزی از شکنجه در زندانهای ساواک منتشر شد که همه آنها را نمیتوان باور کرد، لیکن به هر حال ربودن و زندانی کردن مخالفان بدون مجوز قانونی و آزار و شکنجه آنها در زندانهای ساواک امری نیست که قابل انکار باشد و همه اینها در زمانی صورت میگرفت که شاه با اجرای برنامههای اصلاحی معروف به «انقلاب سفید» خود میخواست فقر و جهل و بیعدالتی را از کشور خود ریشهکن سازد و آن را به سوی دروازههای «تمدن بزرگ» هدایت کند. با همه این احوال ساواک هنوز در ایران و خارج از ایران بسیار بدنام بود و تصمیم پرزیدنت کارتر درباره حفظ ارتباط سازمان سیا با ساواک، به رغم وعدههایش درباره تعمیم حقوقبشر در جهان تصمیمی دشوار و حساب شده بود.
منبع: «مأموریت در ایران»؛ ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران
انتهای پیام/وطن امروز