به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: رضاخان که در آغاز کار، نه دارایی داشت و نه املاکی، با شروع سلطنت و بسط قدرت، املاک و زمینهای زیادی را در حاصلخیزترین نقاط کشور تصاحب و ثروتی هنگفت کسب کرد؛ چنانکه به هنگام خروج از ایران در سال ۱۳۲۰ شمسی، بزرگترین مالک و زمیندار ایران بود و با داشتن ذخایر نقدی در بانکهای انگلستان، آمریکا و آلمان، یکی از ثروتمندترین مردان جهان و حتی تاریخ محسوب میشد. طرفداران او، تملک زمینهای بسیار را بزرگترین عیب رضاخان میدانستند و معتقد بودند که او در ابتدای سلطنت این خوی بد را نداشت و از سال پنجم و ششم سلطنت، او را به عنوان آباد کردن املاک، به این راه هدایت کردند. این خیانت را در حقیقت چند تن از نزدیکان شاه مرتکب شدند و به قدری او را تشویق و تحریض به خرید املاک و آباد کردن آن نمودند که دایرهی تملک او به اندازهای وسعت یافت که از هر گونه اجحاف و تعدی نسبت به مالکان و مردم بیاطلاع ماند و کاملاً تحت تأثیر این نقطه ضعف خود قرار گرفته بود؛ زیرا رفتهرفته خرید ملک و توسعه دایره ملکداری، عادت ثانوی شاه شد و او نواحی بسیاری را در شمال و غرب و شمالشرق ایران مالک شد.
وی قزاقی ساده بود که تا قبل از رسیدن به سلطنت ثروت و املاک چندانی نداشت
البته رضاخان بهگمان خود، انگیزه غصب و تصرفات خود را آبادانی املاک و ازدیاد محصول و رونق صادرات و جلب سیاح و جهانگرد و کسب درآمد برای کشور بیان میکرد. بهرهمندان از خوان نعمت رضاخانی، در توجیه اعمال او، بهانههای مضحک آوردهاند که «رضاشاه، املاک شمال را از صاحبان آنها خرید تا از نفوذ روسها در آن منطقه و اشاعه کمونیزم در ایران و بخصوص در مناطق شمالی آن جلوگیری کند».
به هر حال، رضاخان با توسل به شیوههایی چون مصادرهی اموال و املاک افراد مغضوب، ضبط اموال مجهولالمالک، خرید املاک از مالکان عمده با قیمتهای بسیار نازل، قبول هدایا، خرید مستغلات و اراضی مزروعی پایینتر از قیمت بازار از مالکان مرعوب، و تحت فشار گذاشتن مالکان از راههای گوناگون مثل قطع آب تا قبول قیمت نازل، و به زور شلاق و شکنجه و راههای دیگر، به بزرگترین فئودال و زمیندار ایران تبدیل شد. رابرت گراهام راههای کسب املاک را در چند عبارت خلاصه میکند: رشوهگیری، غصب و توقیف.
او از همه راههای ممکن بهره گرفت تا بر وسعت زمینهای خود بیفزاید. وی با فرستادن افسران خود به شمال دستور میداد که هر ملک مرغوبی را که میدیدند، برای شاه بگیرند. این اقدام اغلب به شیوهی خاص خود رضاخان انجام میشد؛ به این ترتیب که ابتدا اطلاعلات لازم کسب میشد که آیا زمینی که شاه مدعی و طالب تصرف آن است، به کسی تعلق دارد یا نه. سپس چاهی حفر میکردند؛ اگر چاه به مدت بیست و چهار ساعت آب میداد، کافی بود که بگویید «اراضی جزء املاک است و معنی این کلمه این بود که تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است».
در انتقال این زمینها، تمسک به راههای قانونی، از مهمترین حربهها بود. «ادارهی ثبت اسناد موظف بود سند مالکیت آن ملک یا املاک را فوراً در جلد مخمل صادر و تهیه کند و به نماینده او تحویل دهد.» بهای ثبت شده ملک یا زمین، با قیمت واقعی آن تفاوت بسیار داشت؛ اما تحقیقات، سخن از خرید زمین یا ملک را تنها ادعایی میداند که صورت ظاهری قضیه بود و برای راضی کردن صاحب املاک، برای بهنام شاه کردن آنها، از راههای دیگری استفاده میشد. رضاخان مدعی بود که زمینها را از مالکانش میخرد؛ ولی جالب این که مثلاً دکان را به یک ریال، خانه را سیصد دینار و ملک مزروعی را به عشر عایدات سالیانهاش با تهدید و حبس از دست صاحبانش بیرون میآورد. اغلب این بیچارگان کسانی بودند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار شدند املاک و مزارع خود را که یگانه وسیله امرار معاش آنها بود، در مقابل چند شاهی و احیاناً بدون دریافت چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار کنند. بهای پرداختی نیز با قیمت واقعی تفاوت بسیار داشت. در این مورد روزنامه «داد» نوشته بود:
«دولت در شهرستان گرگان ۱۲۵ پارچه قریه و قصبه مهم که اغلب آن قراء شش دانگی بوده، داشته. وزیر دارایی وقت، مثل این که از کیسه فتوت خودش بخشش میکند، تمام این ۱۲۵ پارچه خالصه دولت را فقط و فقط در مقابل هفتاد و پنج هزار تومان به شاه سابق (رضاخان) انتقال داده که تنها سه دانگ قصبه مهم کردکوی و مزارع تابعه آن که از جملهی ۱۲۵ پارچه مورد انتقال بود، بیش از دویست و بیست و پنج هزار تومان یعنی سه برابر وجهی که برای ۱۲۵ پارچه داده شده، ارزش داشته است».
در سال ۱۳۲۰ ش پس از خروج رضاشاه از ایران، یکی از وکلای دوره سیزدهم مجلس شورای ملی به نام مؤید احمدی در جلسه مجلس اعلام کرد:
«رضاشاه صاحب ۴۴ هزار مستغل و ۷۰ میلیون ریال پول نقد در بانک ایران میباشد.
درآمد سالانه رضاشاه به ۷۰۰ میلیون تومان میرسید که از این مبلغ هر ساله ۶۰ میلیون تومان (تقریباً معادل ۲۵ میلیون دلار آمریکا در آن زمان) به خارج منتقل میشد… شمار روستاهایی که رضاشاه در مدت سلطنت تصاحب کرد، بالغ بر ۲۱۶۷ پارچه به شرح ذیل است:
فارس: ۱۹ پارچه با ۲۰۰ خانوار، کرمان: ۱۹۱ پارچه با ۴۲۵۰ خانوار، آذربایجان غربی: ۱۱۵ پارچه با ۶۳۶۵ خانوار، تهران: ۴۲۸ پارچه با ۴۴۲۴ خانوار، گیلان و مازندران: ۱۲۴۱ پارچه با ۳۲۸۷۸ خانوار و… جمع کل روستاها: ۲۱۶۷ پارچه، جمع کل خانوار: ۴۹۱۱۶٫
او در ادامه با احتساب متوسط هر خانوار، شمار افرادی را که درآمدشان به جیب شاه میرفت، بالغ بر ۲۵۴۵۸۵ نفر میداند.
آمار و ارقام تصاحب املاک و زمینخواریهای رضاشاه در طول سلطنتش بسیار عظیم و سرسامآور است
رضاخان همه این روستاها را به زور به تصرف درآورد. این روستاها، از جمله مرغوبترین زمینهای زراعی محسوب میشدند. به این روستاها باید جنگلها، شکارگاهها و مراتع فراوان و زمینهایی را که فرزندان و افراد خانواده و نزدیکان شاه متصرف شدند نیز اضافه کرد. اراضی خالصه بتدریج در اختیار زمینداران بزرگ قرار گرفت. در سالهای ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ اقداماتی برای ثبت املاک حوزه پایتخت بهعمل آمد که دست زمینداران از جمله خاندان سلطنت را در استفادههای کلان باز میکرد».
در مهر ماه ۱۳۱۰ ش، قانون مستغلات انتقالی و خالصه؛ در دی ماه ۱۳۱۲ ش قانون فروش خالصات؛ در فروردین ۱۳۰۴ ش و ۱۳۱۶ ش قانون مربوط به خالصات خوزستان و در آبان ماه ۱۳۱۶ ش قانون فروش خالصات اطراف تهران به تصویب رسید و به مرحله اجرا گذاشته شد. در نتیجه این قوانین، تمرکز شدید زمین در جهت خاندان پهلوی و زمینداران بزرگ انجام گرفت (۲۶ هزار ده به ۳۷ خانواده تعلق داشت).
به این ترتیب، مجموع زمینهایی که به رضاخان انتقال یافت، با اقدامات ثبتی بهنام او ثبت و برای آنها سند مالکیت رسمی صادر شد. در کل، در دوره ۱۷ ساله سلطنت او، بالغ بر ۴۴۰۰۰ سند مالکیت به نام او صادر شد.۱-۲
برای روشن شدن روش و شیوههایی که رضاخان برای تصاحب زمینها بهکار میبست با مراجعه به کتب تاریخمعاصر به نقل جریان و خاطرهای در روزنامه ستاره بسنده میکنیم تا روند این زمینخواری گسترده روشن شود که رضاشاه نه تنها پولی پرداخت نمیکرده است بلکه فقط از راه ارعاب و تهدید و زندان این زمینها را بدست میآورده است:
مورد نقل شده نامه یکی از افرادی است که بدون هیچ جرمی به خانهاش ریخته ، وی را دستگیر و زندان کردند. این فرد شرح حال و مشاهدات خود را پس از شهریور ۱۳۲۰ برای روزنامه ستاره ارسال کرد که در شماره مورخ ۱۳۲۰/۷/۲۰ آن روزنامه به صورت زیر چاپ شد:
آقای مدیر روزنامه ستاره
استدعا دارم بهنام نوع دوستی این شرح حال مختصر بنده را در آن روزنامه مرقوم بفرمایید:
قبلا خدا و رسول و ائمه اطهار را به شهادت میطلبم که آنچه عرض میکنم به قدر سر سوزن خلاف ندارد و چون روزنامه جا ندارد نمیتوانم جزئیات را بنویسم.
روز اول فروردین ۱۳۱۱ در ده خود-میچکار واقع در کلارستاق- با زن و بچه خود به شادی عید نوروز مشغول بودم. چند نفر مامور آمده بنده را گرفتند هرچه خواستم بدانم برای چیست، معلوم نشد. زن و بچه و بستگانم در حال وحشت و هراس بودند که مرا به نوشهر بردند. در آنجا دیدم ۲۲نفر دیگر هستند. دوازده روز ما ۲۳ نفر را در یک اطاق کوچک انداخته بودند که موقع خوابیدن مجبور بودیم همه از پهلو دراز بکشیم بعد گفتند نفری سی تومن خرج راه تهیه کنید و یک تاجری را معرفی کردند که از او پول بگیریم و منزل خود را حواله بدهیم این کار را کردیم.
در این دوازده روز بلاهای زیادی سر ما آوردند بعضی را پابند و دستبند زدند مثل اینکه قاتل یا دزدهای معروفی را دستگیر کرده باشند ما هم نمیدانستیم تقصیر ما چیست و برای چه ما را گرفتهاند.
روز سیزدهم ما را در دو دستگاه اتومبیل سیمدار باری که هر کدام شش پاسبان هم داشت مثل مرغ روی هم ریخته به رشت آوردند و به زندان شهربانی تسلیم کردند. یک اطاقی به ما ۲۳ نفر دادند که چند پله میخورد و شبیه به دخمه بود که در آن همدیگر را به سختی میتوانستیم ببینیم. در رشت هوای مرطوبی، آن هم اطاق زیرزمین، ببینید چه میگذرد. این اطاق مملو از ساس و شپش بود بهطوریکه تا صبح هیچکدام نمیخوابیدیم. هر کدام چندین بار لباس خود را کنده شپشها را میکشتیم. از رطوبت اطاق کفش خیس بود و در این اطاق کثیف بدترین روزگار را داشتیم. رئیس شهربانی آن وقت آقای سرهنگ سهیلی بود که ما را مثل حیوانات فرض میکرد.
بعد از پنج روز مجددا در همان اتومبیلهای سیمدار ما را جا دادند و به تهران آوردند از خشونت مامورین هرچه بگویم کم گفتهام جسارت است تا شریف آباد قزوین به ما اجازه خروج از اتومبیل را ندادند و حوائج جسمی را با کمال سختی تحمل کردیم جز فحش و کتک و تحقیر چیز دیگری در بین نبود. از آنجا ما را یک سره به زندان قصر تحویل دادند.
مرا همان شب به یک اطاق کوچکی بردند و چهار روز در آنجا بودم، بیخبر از زن و بچه و پدر و کس وکار. بعد از چهار روز به اطاقی بردند که هفت نفر دیگر در آنجا زندانی بودند. محبوسین آنجا میگفتند این حبس مجرد برای ترساندن است.
خلاصه بعد از بیرون آمدن از اطاق مجرد دیدم جمعی از آقایان علما و ملاکین و خوانین تنکابن کلارستاق و کجور آنجا هستند، از قبیل آقای میرزاطاهر تنکابنی، مرحوم حسینقلیخان، مرحوم شیخ نورالدین، آقای ساعدالممالک خلعتبری و آقای امیر ممتاز و عده زیادی از آقایان خلعتبریها و ملاکین رودسر و لنگرود آن وقت معلوم شد که این یک بلای عمومی است ولی هیچکس تقصیر خود را نمیدانست و همه ترسیده بودند و انتظار روزهای بدتری را داشتند. باری، همه تا مدتی در زندان بودیم نه تحقیق کردند و نه رسیدگی در کار بود. می گفتم خدایا اگر ما مقصریم، چرا تقصیر ما را نمیگویند چیست؟ اگر مقصر نیستیم پس چرا ما را به حبس انداختهاند؟ در این ضمن هم حسینقلیخان- نوه سپهسالار که جزو این دسته بود- در زندان مرد. پس از سه ماه زندانی بودن، یک روز رئیس زندان تکتک ماها را خواست به هر کس تکلیف نمود ظرف بیست و چهار ساعت صورت املاک و دارایی خود را بدهد. در ضرب الاجل مزبور صورتها تهیه شد و دو روز دیگر آقای آیرم –رئیس نظمیه وقت- آمدند و همه را جمع کرده گفتند : خیلی باید شکر کنید اعلیحضرت از سر تقصیر شما گذشتند. چون نفسی از کسی برنیامد، زیرا کسی تقصیری نکرده با تغیر گفت: پس چرا تشکر و دعاگویی نمیکنید. عده ای از جمعیت با صدای بلند شروع کردند به دعاگویی و ثناخوانی به شاه و خاندان سلطنتی. بعد آقای آیرم گفت اشخاصی که بین شما ملک ندارند چند نفرهستند. بنده و مرحوم ابوالقاسم کدیرسری و آقای کاظم حقکیفی که ملکی نداشتیم خود را بدون ملک معرفی کردیم. از مرحوم ابوالقاسم پرسید: تو ملک داری؟گفت:داشتم، تقدیم کردم گفت به تو پول دادند گفت: مبلغی گرفتهام گفت : پدرسوخته کسی که پول میگیرد و ملک میفروشد، تقدیم نمیکند، بگو فروختم او هم گفت فروختم، قربان. از کاظمخان پرسید: تو چه میگویی ؟ چون فهمید چه قسم باید حرف بزند، گفت: بنده از روی رضا و رغبت ملک را فروختم و تا دینار آخر و تمام و کمال پول را هم نقدا گرفتم. گفت: تو چه می گویی؟ گفتم: بنده ملکی ندارم و پدرم مالک است و به بنده مربوط نیست.
همان جا امر داد که ما سه نفر را که ملکی نداشتیم، از زندان مرخص کردند و دیگران هم پس از ترتیب قباله و انتقال بعدا مرخص شدند، آن وقت فهمیدم که استخلاص من به واسطه ملک نداشتن و حبس سایرین به تقصیر ملک نداشتن بود، والا هیچ کس گناهی نداشت.
بعد از بیرون آمدن از زندان اسم ما را ساحلی گذاشتند. یک لیست سیاهی در نظمیه از اسامی ما بیچارهها بود که هیچوقت کوچکترین تقصیری نکرده بودیم. عدهای را از تهران به شهرستانها تبعید کردند. بنده هم حق خارج شدن از تهران تا یک ماه قبل نداشتم. آخر شما را به خدا گناه من چه بود. حتی به زنها و بچههای ما هم رحم نکردند تمام آنها را از ملک خود کوچ دادند. زن من آن موقع مبتلا به حصبه بود مهلت ندادند که مرضش خوب شود تا حرکت کند با همان حال مریض به تهران آمد و چند ساعت بعد از رسیدن مرد و بعد از چند روز هم بچه شیرخوارهاش مرد. دو طفل دیگرم در تهران بیمادر و سرپرست ماندند. پدر هم از غصه دق کرد و مرد.
این مختصری از شرح حال بنده بود. ۳
این سند که روزنامه ستاره آن را چاپ کرده است بیان کننده نمونهای از روشهای دیکتاتور مآبانه و زورمندانه رضاخان برای تصاحب املاک است که توضیح میدهد رضاخان نه تنها پول املاک گرفته شده را پرداخته نمیکردهاست بلکه به زور زندان و مامور و نظمیه املاک را از مردم بیچاره میگرفتهاست.
برای اینکه این نوشتار متهم به یک جانبه نگری و بی سند صحبت کردن نشود باید مراجعه کنیم به اسناد دیگر. برای همین منظور ما به کتاب رضاشاه و بریتانیا نوشته دکتر محمد قلی مجد مراجعه کردهایم این کتاب بر اساس اسناد وزارت خارجه امریکا گردآوری و نوشته شده است. در این کتاب در مورد زمین خواری های رضاشاه و روند این تصاحب ها این چنین آمده است:
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتور ایران بود، نواحی وسیعی از کشور را که شامل ۷۰۰۰روستا، آبادی و مرتع میشد به تملک شخص خود درآورد.طبق نقشهای که سفارت آمریکا در سال ۱۹۵۴ برای نمایش پراکندگی املاک پهلوی و بررسی فروش آنها از سال ۱۹۵۲ به بعد تهیه کرد، رضاخان نواحی وسیعی از شمال و غرب کشور ( عملا همه لرستان و بخش عظیمی از شمال خوزستان) را به تملک خود درآورده بود که متعاقبا به پسرش رسید.
به عقیده هارت، رضاشاه در سال ۱۹۳۲ بزرگترین ملّاک جهان بود. هارت حدس میزند که رضاشاه در این رویا به سر میبرد که عرض و طول املاکش به صدها مایل برسد وتا چشم کار میکند در مالکیت او باشد. ۴
از گزارشهای دیپلماتیک سفارت امریکا معلوم میشود که رضاخان روند تصاحب گسترده زمینها را خیلی زود پس از رسیدن به سلطنت آغاز کرد.در گزارش فیلپ به تاریخ ۱۹۲۷ درباره سفر زیارتی رضاخان به قم چنین آمده است: «شاه شانزدهم ماه جاری یعنی تاریخ تولدش، ظاهراً با اتومبیل عازم زیارت قم شد. جدیدترین گزارش از این سفر شاه حاکیست که او به اصفهان رفته، و در تاریخ بیستم ماه جاری از آنجا عازم خرم آباد لرستان شده است. می گویند هدف اصلی شاه از این مسافرت سرکشی به املاکش در آن منطقه است»۵ این املاک همان زمین هایی بود که رضاخان از عشایر نگون بخت لرستان مصادره کرده بود.
فیلپ در گزارشی دیگر چنین می نویسد:
«خیلیها معتقدند که شاه از زمان رسیدن به تاج و تخت به جمعآوری ثروت از راههای غیرقانونی مشغول است، آنهم به هزینه دولت و اشخاص دیگر. میگویند یکی از این راهها مصادره مشکوک روستاها و زمینهای مناطق مختلف مملکت از سوی رضاخان و اعضای خانوادهاش و همچنین پذیرفتن پیشکشیهای مختلف است. در همین ارتباط باید بگویم که کاخ شخصی شاه- ملک بسیار بزرگی که به سر و وضع آن رسیده و زمانی که تهران است در آن سکونت دارد- قبلا به شاهزاده فیروز قاجار وزیر مالیه فعلی، تعلق داشت. طبق شایعات، این ملک را به رضا پهلوی پیشکش کردهاند. علاوه بر این. به من گفتهاند که مخارج خانواده شاه کلا از وجوهی تامین میشود که وزارت جنگ در اختیارش میگذارد؛ نتیجتاً، پولی که وزارت مالیه بابت مخارج زندگی خانواده سلطنتی میپردازد فقط به ثروت شخص شاه اضافه میکند.»۶
در گزارشی دیگر از هارت به جزئیات خرید ملکی از سوی رضاشاه اشاره شده که به شرح زیر است:
«شاه آدم پول دوستی است؛ ولی گویا فقط عشق شمردن آن را دارد، چون از وافورش که بگذریم، اهل ریخت و پاش و خوشگذرانی نیست. به جرئت میتوانم بگویم که در سال ۱۹۳۰ نزدیک به ۲ میلیون دلار به املاکش اضافه کرد. بزرگترینشان یک قطعه زمین بسیار قیمتی در شمال ایران بود که از حاجی معینالتجار بوشهری خرید. البته بوشهری هیچوقت دستش به ۳۵۰ هزارتومان که بابت ثمن معامله تعیین شده بود نرسید. هرچند وزیر دربار ۵۰هزار تومان حق کمیسیونش را از حلقوم بوشهری بیرون کشید. قضیه خیلی پنهان نماند، زیرا وقتی وزیر دربار حق کمیسیونش را از حاجی مطالبه و دریافت کرد و چک را برای وصول به بانک شاهنشاهی ایران فرستاد، مقامات به محض رویت چک ۵۰ هزار تومانی شصت شان از ماجرا خبردار شده.
هر چند این حاجی که زمینش را فروخت و چیزی عایدش نشد آدم بسیار متمولی است. ضرر و زیانهای زیادی دیگری هم به همین ترتیب دید. بوشهری که پیرمردی ۹۰ساله با ظاهری پدرانه است، دقیقا از همان اشخاصی است که شاه باید برای مدرنسازی و صنعتی کردن کشور به خدمت میگرفت که البته اینطور نکرد.»)۷
در جمعبندی این موضوع که رضاشاه چگونه بزرگترین زمیندار تاریخ معاصر شده است با مطالعه و بررسیهایی که در مطالب قبلی شده فقط میتوان به یک مورد بسنده کرد و آن چیزی جز اجبار و زور و قدرت نظامی نمیباشد. رضاخان با تمسک به قدرت نظمیه و سو استفاده از مقام خود زمینهای مرغوب را از مردم بی گناه میگرفت و به نام خود میکرد البته به شیوه زندان و تهدید و شکنجه که نمونههایی از آن بیان شد، و همچنین همان طور که در متن بیان شد همراهان و دوستان او هم در این راه خدمات شایانی به او کردند تا او را بزرگترین زمین خوار تاریخ کنند. چنان که در آن دوران لطیفهای بین مردم دهان به دهان میچرخید به این مضمون که میگفتند: در ایران جانوری پیدا شده که زمین میخورد و منظورشان از این موجود شخص شاه بود. رضاخان بزرگترین زمینخوار تاریخ معاصر ایران شد و این درس را برای همه ایرانیان داشت که هیچ وقت زیر بار دیکتاتوری نروند چون چیزی جز سو استفاده و بینظمی و ناامنی در بر ندارد.
منابع:
http://www.haadi.ir/s/690
[۱] برای اطلاع بیشتر ر. ک: احمد فاروقی، ایران بر ضد شاه، ترجمهی مهدی نراقی، سپهبد، تهران ۱۳۵۸، ص ۴۹؛ نیز گذشته چراغ راه آینده است، پژوهش از جامی، ققنوس، تهران ۱۳۷۷، ص ۹۵٫
محمود طلوعی، پدر و پسر، ناگفتهها از زندگی در روزگار پهلویها، نشر علم، تهران ۱۳۷۲، ص ۲۴۵٫
نعمتالله قاضی (شکیب)، علل سقوط حکومت رضاشاه، نشر آثار، تهران ۱۳۷۲، صص ۱۳۶ ـ ۱۳۷ به نقل از خاطرات سلیمان بهبودی
قاضی، پیشین، ص ۱۴۰٫
[۲] کتاب مفاسد خاندان پهلوی،شهلا بختیاری،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
[۳] حسین مکی. تاریخ بیست ساله ی ایران.نشر ناشر.۱۳۶۲٫ج۶٫ص۲۷الی۳۰
[۴] هارت،گزارش شماره ۱۰۳۱، مورخ ۲۹ ژانویه ۱۹۳۲- کتاب رضاشاه و بریتانیا، براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، دکتر محمد قلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
[۵] فیلپ ، گزارش شماره ۲۹۵، مورخ ۲۱ مارس ۱۹۲۷- کتاب رضاشاه و بریتانیا، براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، دکتر محمد قلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
[۶] فیلپ، گزارش شماره ی ۳۷۸، مورخ ۲۷ ژوئن ۱۹۲۷- کتاب رضاشاه و بریتانیا، بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، محمد قلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
[۷] هارت، گزارش شماره ۲۸۲،مورخ ۱ژانویه ۱۹۳۱- کتاب رضاشاه و بریتانیا، براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، محمد قلی مجد، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
انتهای متن/
امپراتوری دروغ: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.