به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: سعید مستغاثی منتقد سینمای ایران در تازهترین مطلبی که در وبلاگ خود نوشته، به نقد پیام صوتی بهروز وثوقی -که در مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر ملک مطیعی پخش شد، پرداخته است.
او با اشاره به صحبتهای محمدعلی فردین در سالهای آغازین انقلاب اسلامی مبنی بر این که «اگر انقلاب نشده بود، شاید بهروز (وثوقی) از دست رفته بود»، به نقد صحبتهای روز یکشنبه بهروز وثوقی پرداخته است.
در ادامه این مطلب را میخوانید:
بهروز وثوقی یکی از بازیگران سینمای شاهنشاهی، طی پیامی برای مراسم خاکسپاری ناصر ملک مطیعی با بیانی مرثیهوار اظهار داشت:
«من بهروز هستم، بهروز وثوقی شما، ۴۰ سال است که دور از وطن و دور از مردمم هستم و بعد از ۴۰ سال، صدایم بین مردمم پخش میشود، آن هم در خانه وطنم…»
مظلومنمایی وثوقی در این پیام به گونهای بود که گویا وی را از این کشور به زور بیرون کرده و تبعید نمودهاند. این در حالی است که بر اساس اسناد و شواهد تاریخی بهروز وثوقی چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، اموالش را فروخته و از ایران فرار میکند. اینکه چرا وی مانند ناصر ملکمطیعی و محمدعلی فردین در ایران نماند را خود فردین طی گفتوگویی سالها پیش بیان کرده که در کتابی به نام «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» نوشته عباس بهارلو (انتشارات قطره) چاپ شده است. فردین در این باره گفته است:
«[وثوقی] سینمایی هم که در قلهک داشت با تبانی اشرف [پهلوی] به وزارت فرهنگ و هنر فروخت. بهروز چهارماه قبل از انقلاب … همه ما تعجب میکردیم با وجود اینکه کار او در سینما در حال اوج گرفتن بود، زندگیش را فروخت و رفت (!)»
وثوقی در روزگاری ثروت بادآوردهاش را فروخت و از ایران فرار کرد که مردم ایران در حال قیام علیه یکی از فاسدترین و وابستهترین رژیمهای تاریخ خود بودند، ولی امروز او از «مردمم» سخن میگوید و خود را بهروز وثوقی «مردم» میخواند. این در حالی است علت فرار وی از ایران، چهار ماه پیش از انقلاب به خاطر ترس از این بود که گرفتار خشم همین مردم نشود؛ چرا که وثوقی رابطههای مفسدهآمیزی با یکی از تبهکارترین عناصر رژیم شاه یعنی اشرف پهلوی داشت. فردین در این باره هم در همان مصاحبه گفته است:
«… مدت زیادی بهروز با اشرف بود و با دربار ارتباط پیدا کرد… اسم بهروز را از این به بعد سر زبانها انداختند. همینطور در فستیوالهایی که بهروز جایزه میگرفت بدون ارتباط با این ماجرا نبود… یک روز صبح ساعت چهار و نیم، پنج صبح از جلسه فیلمبرداری برمیگشتم. اتومبیلی جلوم بود که بهروز در آن نشسته بود و سرش را از پنجره بیرون آورده بود. پس از یک شب زندهداری (در دربار) با سر و وضعی آشفته رهایش کرده بودند تا به خانهاش برود(!) یک شب دیگر در یک میهمانی (درباری) او را در وضعی آشفتهتر دیدم. اگر انقلاب نشده بود شاید بهروز از دست رفته بود…»
ارتباط غیرافلاطونی بهروز وثوقی با اشرف باعث شد تا ساواک و دربار احساس خطر کرده و برای بریدن پای وثوقی از دربار، ارتباطش را با گوگوش بوسیله یکی از استودیوهای فیلمسازی به نام «آریانا فیلم» برقرار کنند که حاصلش آثاری همچون «همسفر» و «ممل آمریکایی» و «ماه عسل» بود و ماجرا به آنجا رسید که برای بقای رابطه فوق، حتی هویدا نخست وزیر وقت دخالت کرد تا گوگوش بتواند از شوهرش قربانی صاحب کاباره «باکارا» طلاق بگیرد!
در آن روزها وثوقی به یاد مردمش نبود و همراه خاندان جلیل سلطنت به غارت آنها مشغول بود. ارتباط وثوقی با اشرف همچنان در خارج از کشور و طی سالهای بعد از فرارش نیز ادامه یافت، چنانچه خود وی در کتاب خاطرات یا زندگینامهاش مینویسد:
«… در این مدتی که در آمریکا بودم، رییس دفتر والاحضرت اشرف از نیویورک زنگ میزد و مرتب مرا دعوت میکردند. میرفتم نیویورک و سه چهار روزی میماندم و برمیگشتم. مثل سابق به من لطف داشتند..»
وثوقی در همین سالها در تعدادی از فیلمها و نمایشهای ضدایرانی مثل «تهدید»، «زرین»، «برخورد»، «فصل کرگدن» و همچنین تئاترهای «پروانه در مشت» و «یک رویای خصوصی» از یک فراری دیگر به نام ایرج جنتی عطایی بازی کرد و حتی قرار بود اشرف برای فیلمی با شرکت او و به کارگردانی رضا بدیعی در آمریکا سرمایهگذاری کند.
انتهای پیام/فارس
امپراتوری دروغ: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.