اختصاصی – به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از به اصطلاح اهالی فرهنگ و هنر و از جمله جمعی از نویسندگان و شاعران- زن و مرد – به بیرون از کشور فرار کردند یا راه مهاجرت برگزیدند.
آنها آشکارا بر این باور بودند و اعلام هم میکردند که در سایه حاکمیت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی، جایی برای هنر و قلمشان وجود ندارد. این توجیه، دستاویز و بهانه منحوس بخش دیگری از اهالی قلم است که پس از سال ۱۳۵۷ تا امروز، رخت مهاجرت به تن میکنند و یا موزه فرار به پا میدارند و بدان سوی مرزهای آبی و خاکی و اقلیم اجنبی، رحل اقامت میافکنند.
زرنگترین قلم بدستان خارج رفته،گروه کوچکی هستند که با شامورتی بازی و ادا و اطوار سیاسی، در برخی رادیوها و تلویزیونهای ضد انقلاب، به حرفه هتاکی به مقدسات مشغولاند و بابت این کار سخیف پول میگیرند. علیرضا نوریزاده رفیق تجزیهطلبان تکفیری – سعودی یکی از همین قماش است. آدمی که برای تأسیس تلویزیون، رسما و به اعتراف خودش، از دربار سعودی پول گرفته است و جنایات سعودی را توجیه میکند.
این افراد چنان به فلاکت فکری و اقتصادی و دره انحطاط، در افتادهاند که بابت امضای بیانیه علیه «جمهوری اسلامی» تقاضای پول میکنند و تا پول دریافت نکنند امضای خود را به پای بیانیهای نمینشانند. انزوا در داخل و خارج از کشور و بیم از فراموش شدن، مدعیان قلم فروش را به مرز طغیان علیه همپالکیها نیز میکشاند.
بطور مثال دو سال پیش بود که ابراهیم گلستان داستاننویس و فیلمساز و جاسوس انگلیسی، در گفتوگویی بلند با همکار و پادوی بیبیسی فارسی که متن آن گفتوگو در یکی از روزنامههای زنجیرهای داخلی هم منتشر شد؛ پته احمد شاملو – جاسوس نازیها در ایران – را به روی آب ریخت. او ترجمههایی که به نام شاملو منتشر میشد را بازنویسی شاملو معرفی میکند و تأکید میکند اساسا این شاعر، زبان خارجی نمیدانسته است!
گفته شده پدر ابراهیم گلستان هم هوادار رضا شاه بوده و با همکاری که با انگلیسی ها در شیراز داشت در روی کار آمدن رضا شاه نقش اساسی داشته است. خود ابراهیم گلستان در اوایل دهه ۵۰ به جرم جاسوسی برای انگلیس از ایران اخراج شده است.
در مصاحبه هایی که روز نامه های اصلاح طلب ایرانی با این نویسنده دارند معمولا از تحقیر ها و فحاشی های وی بی نصیب نمی مانند و همواره از این لفظ های سخیف از دهان این روشنفکر بیرون می آید و البته از طرف مصاحبه کنندگان هم اعتراضی نمی شود و چه بسا از این صحنه ها را در مصاحبه برنامه پرگار بی بی سی با ابراهیم گلستان دیدیم که بعد ها هم حاشیه های فراوانی داشت تا جایی که عباس میلانی وارد این قضیه شد و در جنگ قدرتی که در بی بی سی حول این موضوع شکل گرفت جانب طیف هوادار گلستان را گرفت و ادعا کرد این برنامه با نارضایتی ابراهیم گلستان در بی بی سی پخش شده است.
اما دیکتاتوری و نگاه ارباب رعیتی ابراهیم گلستان نسبت به همپیالگی هایش منحصر به همکاران و آشنایان وی نمی شود بلکه وی در خانواده چند نفره خود نیز چنین اخلاقی را همواره روا داشته تا جایی که چند روز پیش دخترش لیلی گلستان که در تهران گالری را به همین نام اداره می کند در خصوص دوران کودکی اش گفته :”تمام کودکی و نوجوانیام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که اینها به خاطر پدر بداخلاق، سلطهجو، تحقیرکننده و زورگو بود.”