اختصاصی – به گزارش جنبش مقابله با رسانههای بیگانه، امپراتوری دروغ: سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷
۲۸/۵/۱۳۵۶
جبهه ملی چهارم؛ با ایجاد فضای باز سیاسی در سال ۱۳۵۶، اتحاد نیروهای جبهه ملی با همراهی احزاب جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران، حزب ایران و حزب ملت ایران اعلام موجودیت کرد و دکتر حسیبی به عنوان رئیس شورای مرکزی و سنجابی، بختیار، فروهر، رضا شایان و مشیری به عنوان اعضای کمیته مرکزی آن انتخاب شدند.
جبهه ملی چهارم خود را اپوزیسیونی در داخل رژیم میدانست که حالتی میانهرو داشت و میخواست سلطنت و رژیم سلطنتی حفظ شود اما در چارچوب قانون اساسی رفتار کند.
۱۳۵۶
جنبش مسلمانان مبارز (توسط حبیبالله پیمان) که تدوام «جاما» میباشد. این جنبش به لحاظ خانوادگی متعلق به گروه ملی-مذهبیهایی است که دین خود را بر اساس خرد شخصی خود به دست آورده است.
۱۳۵۷
گروهک فرقان (به رهبری طلبهای لرستانی به نام اکبر گودرزی-متولد حدود ۱۳۳۵-مشهور به «چوپانزاده آزاده» در میان اعضای گروه) طی چند سال اقدام به نشر جزوات تفسیری کرد که مطالب آن سخت بیپایه، مغلوط و در عین حال، در قالب برداشتهای سمبولیک و انقلابی بود.
برای نمونه در داستان حضرت یوسف (ع)، گرگ به معنای ضدانقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب (ع)، یوسف (ع) را برای به دام انداختن ضدانقلاب به سوی آنها فرستاد است. یا برای مثال«محراب» را به معنای سنگر گرفته، و «امام» را رهبر انقلابی میگرفتند.
در این میان بیش از همه استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمه آیات و مفاهیم قرآنی آوردهاند حمله کرد…
گروه فرقان برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم طاغوت، تازه در بهمن ۵۷ به تجهیزات نظامی مجهز شد، فرقانیها که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل میدانستند» تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنها کردند.
نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، در نظر انحرافی این گروه «قربانی شدن ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی» و «تلاش برای آزادساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم» منشا مبارزاتی آنان بود و با تفسیر آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» گروه فرقان تصمیم گرفت ابتدا سپهبد قرنی و سپس استاد مطهری را به شهادت برساند.
گروهی از مورخین معتقدند گروه گودرزی (فرقان) از شریعتی و اندیشههای او طرفداری میکرده و حتی در نوشتههای خود از برخی تعبیرات خاص دکتر شریعتی استفاده میکرده است.
پاییز ۱۳۵۷
«سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» منشعب از منافقین
۲۹/۱۱/۱۳۵۷
حزب جمهوری اسلامی؛ هر چند مقدمات تشکل اسلامی مذکور از تابستان ۱۳۵۶ گذاشته شد و چند بار در شرف اعلام موجودیت بود لکن بنا به دلائلی اعلام شروع به کار حزب مذکور تا تاریخ ۲۹/۱۱/۱۳۵۷ (پس از تنظیم مرامنامه و اساسنامه حزب) به تعوق افتاد.
اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و دومین آن شهید دکتر محمدجواد باهنر بود. مقام معظم رهبری سومین آن و آخرین آن دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و از اعضای موسس حزب جمهوری اسلامی بودهاند.
شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شامل ۳۰ عضو که ۲۴ نفر ان غیر روحانی بودند (بنابراین جز موسسین حزب بقیه غیر روحانی بودند).
نهایتا پس از وقوع فاجعه هفتم تیر (انفجار حزب جمهوری اسلامی)، حزب تهمتها و بدگوییهای مستمر و فراوانی را با عناوین مختلف از جمله «گروهگرایی»، «تنگنظری»، «انحصار طلبی»، «حزب آخوندها»، «حزب بازاری» و… از سوی دشمنان و حتی دوستان داخلی متحمل میگردید.
همچنین بروز اختلافات فکری و نتیجتا سیاسی سبب شد تا در سال ۱۳۶۵ حضرت آیتالله خامنهای و جناب آقای هاشمی رفسنجانی (دو تن از موسسین و بنیانگذاران حزب) طی نامهای به محضر حضرت امام (ره) ضمن برشمردن خدمات حزب «ادامه کار آن را در شرایط کنونی برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت» دانسته و خواهان موافقت معظمله برای تعطیلی حزب شدند که با موافقت حضرت امام (ره) کارنامه بزرگترین و فراگیرترین حزب سیاسی در پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسته شد.
ادامه دارد…
انتهای پیام/